حالا میفهمم مادرم چه میکشید وقتی هی صدا میزد: «حامد بیا سر ناهار» و من پای کامپیوتر نشسته بودم و نمیتوانستم به مدت یک ربع، دست از سر آن قارقارک لعنتی بردارم. ناهار امروز به دهانم زهرمار شد؛ مثل این اوا خواهرها!
شنبه 86 آذر 24
, ساعت 1:34 عصر |[ پیام]